آنيسا آنيسا ، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

پرسه

غم هجران

تو را كم داشتن كم نيست مادر مادر عزيز و دلسوز و مهربانم الان 10 روزه كه ما رو از نعمت وجودت محروم كردي . كاش زمان به عقب برميگشت و من مي تونستم بوسه بارانت كنم كاش پنج شنبه 8 اسفند 92 هيچ وقت نمي رسيد كاش زمان متوقف مي شد كاش من به جاي تو مرده بودم كاش بيشتر بهت مي گفتم دوستت دارم كاش بيشتر قدر لحظات با تو بودن را مي دونستم اي كاش و اي كاش و اي كاش واي برمن و اي واي برمن مامان جونم دلم برات خيلي تنگ شده . دلم براي شنيدن صدات تنگه دلم براي ديدن روي ماهت تنگه دلم براي بوسيدنت تنگه چي بي خبر رفتي مامانم عاشقانه دوستت دارم و به اميد ديدن دوباره تو زندگي مي كنم مامانم زود به زود بيا به خوابم مامانم دوستت دارم   ...
17 ارديبهشت 1393

عشق من

چشات آرامشی داره که دورم می کنه از غم یه احساسی بهم می گه دارم عاشق می شم کم کم تو با چشمای آرومت بهم خوشبختی بخشیدی خودت خوبی و خوبی رو داری یاد منم می دی تو با لبخند شیرینت بهم عشق و نشون دادی تو رویای تو بودم که واسه من دست تکون دادی از بس تو خوبی ،می خوام باشی تو کل رویاهام تا جون بگیرم با تو ،باشی امید فرداهام ...
15 مهر 1392

آنیسا و مهدکودک

آنیسای قشنگم تو در تاریخ دهم تیرماه ٩٢ یعنی در سن دو سال هفت ماهگی به مهدکودک رفتی قبل از رفتنت به مهد ، تقریباً همه مهدهای منطقه رو گشتم خلاصه بین چندتاشون که بهتر بودن انتخاب کردم و در نهایت تو به مهدکودک کفش دوزک رفتی عزیزم قربونت برم که خیلی هم مقاومت نکردی جگر گوشه ام قربون تو برم که خودت رو زود با شرایط وفق می دی راستش از وقتی که مهد می ری خیلی ناراحتم همش حس می کنم داره در حقت ظلم می شه عزیزم من و ببخش که نمی تونم خونه بمونم تا تو راحت باشی من و ببخش که اینقدر گرفتار کار شدم من وببخش کاش مامانم حالش خوب بود و می تونست از تو مراقبت کنه عزیزم از وفتی رفتی مهد تو این مدت کوتاه دو بار مریض شدی بمیرم برای دخترم حس می کنم ناراحتیت رو بروز ...
23 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرسه می باشد