بدون عنوان
آنیسا و مسافرتهاش
آنيسا عزيز تا امروز يعني 5/8/90 سه بار شمال رفتي يك بار هم زنجان . دفعه اول در 4 ماهگي رفتيم دهكده ساحلي انزلي و ماسوله با سانيار و مامان و باباش در تاريخ 14 فروردن 1390 . دفعه دوم مرداد ماه تو تعطيلات عيد فطر رفتيم آستارا پيش پرهام و پريا اون موقع عزيز من 9 ماهش بود و دفعه سوم در 26 مهر ماه 90 رفتيم دوباره دهكده ساحلي و ماسوله با مامان بزرگ و بابابزرگ عمو و عمه ها يه بار هم كه حول وحوش خرداد ماه رفتيم زنجان . قربونت بره مامان الان تولدت نزديك تو فكرم كه چي كار بايد بكنم تا يه تولد خوب براي عروسكم بگيرم در ضمن شديداٌ پذيراي نظرات شما دوستان هستم ...
نویسنده :
گیتی
12:36
بدون عنوان
بدون عنوان
آنيساي ده ماهه
آنيسا جون امروز 24 شهريور 1390 هست و تو 9 ماه 24 روز داري الان با كوچكترين آهنگي مي رقصي و دست مي زني البته اين كارها رو تقريباٌ از 7 - 8 ماهگي شروع كردي عاشق آشپزخانه هستي مدام چهاردست و پا مي ري آشپزخانه و خيلي هم دوست داري ببيني تو يخچال فريزر چه خبره چون تا در يخچال و فريزر باز مي شه خودت رو سريع مي رسوني . خلاصه خيلي جيگر خيلي فضول شدي ماماني فدات شه. ديشب مامان بزرگ و خاله مينا اومدند خونه ما و شب هم موندند خلاصه امروز صبح تو پيش اونها بودي و مامان رفت سركار و مادر جون وعمه ها امروز رو يك كم استراحت مي كنند. راستي امشب تولد ايلياست و آنيسا جونم مي خواد بره تولد بتركونه ...
نویسنده :
گیتی
9:13
بدون عنوان
قبل از تولد
سلام فرشته من امروز 28 تير ماه و تو الان 7ماه 28 روز داري خداي مهربان تو رو روز اول آذر 1389 به من و بابا هديه داد . اسمت آنيسا گذاشتيم يعني مانند عشق ولي تو خود عشقي عزيزم . مي خوام الان اتفاقهايي كه يادم مي ياد رو تا حدودي برات بنويسم آنيساي من ما از وجود تو در 14 فرودين 1389 آگاه شديم . ولي من اصرار داشتم تا صداي ضربان قلبت نشنيدم چيزي به كسي نگم وقتي صداي قلبت رو شنديم به مامان بزرگها و بابابزرگها و خاله و عمه جون گفتيم كه يه ني ني تو راه داريم 4 ماهگي رفتيم سونوگرافي خانم دكتر دانش گفت تواحتمالاٌ دختري اما خيلي هم مطمئن نيستم بايد 1 ماه ديگه بياين ما اون موقع تو رو فاطمه صدا مي زديم تو 7 ماهگي خانم دكتر قلاوند گفت تو پ...
نویسنده :
گیتی
9:53