رويداد هفته (شب يلدا)
آنيساي خوشگل مامان الان ديگه ماشاء الله حسابي راه مي ري بوس پرت مي كني مامان و بابا مي گي خلاصه هركاري كه لازمه كه دل مارو ببري انجام مي دي . شب يلدا رفتيم خونه خاله مينا مامان بزرگ و بابا بزرگ هم اونجا بودند البته قبلش با عرفان رفتيم و براش كادوي تولدش رو خريديم به انتخاب خودش اون هم دو تا ماشين و يك سري سرباز رو انتخاب كرد و به انتخاب خودمون يك لباس براش خريديم . براي آنيسا كوچولو هم يك بوت خوشگل خريديم و رفتيم شب يلدا واي كه چقدر خورديم . شب يلدا واقعاٌ كاراي سختي بايد انجام بديم . بعدهم خاله پريسا و عمو افشين و پرهام پريا از آستارا اومده بودند و باهاشون قرار گذاشتيم رفتيم خونه ما . خلاصه تو پرهام هم خيلي باهم نمي ساختين البت...